غزلواره ای از سرِ درد، این روزها که حال و روزمان خوش نیست: به تو مربوط نیست شاعرجان! زندگی را عذاب می گیرد مرگ، جان های بی شماران را لحظه ای، پُر شتاب می گیرد حال و روزت همیشه خوش باد! ساغرت از شراب مالامال! غزلی از انارِ گونه ی یار گفته ای؛ بی حساب می گیرد! فقر تا حجله گاهِ تاجرِ ایدز دخترِ خُردسال را بُرده ست، مادرش قصدِ خودکشی دارد، دستِ او را طناب می گیرد عکسِ روزِ جوانی اش را، نه؛ عکسِ تنها جوانِ خود را که زیرِ آوارِ سُرب ها گم شد؛ پیرمردی به قاب می

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ویستا پنجره مارک فایل گلچین آنلاین قفسه فروشگاهی شلفینو 09127308507 Eslondon کامپیوتر کلاس 8/4 دوره 35 فرمالین Deanna فیلم به توان 3